از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبت است . از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی بوده است . آنجا که در سخن رسول اکرم جمله « علی و شیعته هم الفائزون » را میشنویم ، گروهی را در گرد علی میبینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او میباشند . از اینرو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است . تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است . عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد . تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است .علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری میساخت و آنها را تازیانه میزد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را میبرید بازهم از او رو بر نمیتافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمیشد . او خود میفرماید : « لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی ، ولو صببت الدنیا بجماتها علی المنافق علی ان یحبنی ما أحبنی ، و ذلک انه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی انه قال : یا علی لا یبغضک مؤمن ، و لا یحبک منافق »
علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند ، خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود . کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود . هم اندیشهای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار . کمال جسم و کمال روح را توأم داشت . شب ، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز ، در متن اجتماع فعالیت میکرد . روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را میشنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید . هم مفتی بود و هم حکیم . هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی . هم زاهد بود و هم سرباز . هم قاضی بود و هم کارگر . هم خطیب بود و هم نویسنده . بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبائیهایش . ([جاذبه و دافعه علی (ع) ص12]
مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است که مبارزه با زیرکهایی است که احمقها را وسیله قرار میدهند. این پیکار از پیکار با کفر به مراتب مشکلتر است زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بیپرده است و اما مبارزه با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است. نفاق دو رو دارد: یک رو ظاهر که اسلام است و مسلمانی و یک رو باطن که کفر است و شیطنت، و درک آن برای تودهها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است و لذا مبارزه با نفاقها غالباً به شکست برخورده است زیرا تودهها شعاع درکشان از سرحد ظاهر نمیگذرد و نهفته را روشن نمیسازد و آنقدر بُرد ندارد که تا اعماق باطنها نفوذ کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در نامهای که برای محمد بن ابی بکر نوشت میگوید:
وَ لَقَدْ قالَ لی رَسولُ اللَّهِ: انّی لا اخافُ عَلی امَّتی مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً، امَّا الْمُؤْمِنُ فَیمْنَعُهُ اللَّهُ بِایمانِهِ وَ امَّا الْمُشْرِک فَیقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکهِ، وَ لکنّی اخافُ عَلَیکمْ کلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ، یقولُ ما تَعْرِفونَ وَ یفْعَلُ
جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص:157
ما تُنْکرونَ «1».
پیغمبر به من گفت: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، زیرا مؤمن را خداوند به سبب ایمانش باز میدارد و مشرک را به خاطر شرکش خوار میکند، ولکن بر شما از هر منافق دلِ دانا زبان میترسم که آنچه را میپسندید میگوید و آنچه را ناشایسته میدانید میکند.
در اینجا رسول اللَّه از ناحیه نفاق و منافق اعلام خطر میکند، زیرا عامه امت، بی خبر و ناآگاهند و از ظاهرها فریب میخورند «2»
______________________________
فیلسوفان شاگرد میسازند نه پیرو، رهبران اجتماعی پیروان متعصب میسازند نه انسانهای مهذّب، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم میسازند نه مؤمن مجاهد فعال.
در علی، هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران.
مکتب او، هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود شخصاً موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشهای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار. کمال جسم و کمال روح را توأم داشت. شب، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد. روزها چشم انسانها مواسات و ازخودگذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانهاش را میشنید، و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش
را میشنید. هم مفتی بود و هم حکیم، هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی، هم زاهد بود و هم سرباز، هم قاضی بود و هم کارگر، هم خطیب بود و هم نویسنده. بالأخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیباییهایش.
علی علیه السّلام از نگاه شهید مطهری
نویسنده : اسدالله افشار
فیلسوف شهیر و حکیم فرزانه، علامه شهید مطهری(ره) کتابی دارد به نام “جاذبه و دافعه علی(ع) “ این کتاب مشتمل است بر یک مقدمه و دو بخش، در مقدمه، کلیاتی درباره جذب و دفع به طور عموم و جاذبه و دافعه انسانهابه طور خصوص بحث شده است. در بخش اول جاذبه علی(ع) که همواره دلهایی را به سوی خود کشیده و میکشد و فلسفه آن و فایده و اثر آن، موضوع بحث قرار گرفته است. در بخش دوم، دافعه نیرومند آن حضرت که چگونه عناصری را به سختی طرد میکرد توضیح و تشریح شده است. استاد شهید در این کتاب ثابت نموده که علی(ع) دو نیرویی بوده است و هرکس که بخواهد در مکتب او پرورش یابد باید دو نیرویی باشد. با این مقدمه کوتاه اینک فرازهایی از دیدگاه آن شهید بزرگوار را پیرامون شناخت وی از شخصیت ملکوتی حضرت علی(ع) به صورت اختصار خواهیم آورد؛
سیاست قرآن بر نیزه کردن
سیاست " قرآن بر نیزه کردن " سیزده قرن است که کم و بیش میان مسلمین رائج است . مخصوصا هر وقت مقدس مابان و متظاهران زیاد میشوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پیدا میکند ، سیاست قرآن بر نیزه کردن از طرف استفاده چیها رائج میگردد . درسهائی که از اینجا باید آموخت : الف - درس اول اینست که هر وقت جاهلها و نادانها و بیخبرها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند و مردم آنها را سمبل مسلمان عملی بدانند وسیله خوبی به دست
زیرکهای منفعت پرست میافتد . این زیرکها همواره آنها را آلت مقاصد خویش قرار میدهند و از وجود آنها سدی محکم جلو افکار مصلحان واقعی میسازند . بسیار دیده شده است که عناصر ضد اسلامی رسما از این وسیله استفاده کردهاند یعنی نیروی خود اسلام را علیه اسلام به کار انداختهاند .
قانون عمومی جاذبه و دافعه
قانون «جذب و دفع» یک واقعیت روشن و فراگیر است که در سراسر نظام شگفت انگیز آفرینش به چشم می خورد و نقش تعیین کننده در پیدایش موجودات و تداوم طرح های زیبای حیات و هستی دارد.