همام بن شریح از یاران وی است. دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنی شعلهور داشت. با اصرار و ابرام از علی علیه السلام میخواهد سیمای کاملی از پارسایان ترسیم کند. علی از طرفی نمیخواهد جواب یأس بدهد و از طرفی میترسد همام تاب شنیدن نداشته باشد، لذا با چند جمله مختصر سخن را کوتاه میکند. اما همام راضی نمیشود بلکه آتش شوقش تیزتر میگردد؛ بیشتر اصرار میکند و او را سوگند میدهد. علی شروع به سخن کرد. در حدود 105 صفت «2» در این ترسیم گنجانید و هنوز ادامه داشت. اما هرچه سخن علی ادامه مییافت و اوج میگرفت، ضربان قلب همام بیشتر میشد و روح متلاطمش متلاطمتر میگشت و مانند مرغ محبوسی میخواست قفس تن را بشکند. ناگهان فریاد هولناکی جمع شنوندگان را متوجه خود کرد. فریادکننده کسی جز همام نبود. وقتی که بر بالینش رسیدند قالب تهی کرده و جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.
علی فرمود: «من از همین میترسیدم. عجب! مواعظ بلیغ با دلهای مستعد چنین میکند؟!».
این بود عکس العمل معاصران علی در برابر سخنانش.
سیری در نهج البلاغه صفحه 27