تبلیغ عطر
شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ
بیرون پاساژ ایستاده است . موهای مش زده را از روسری کوچکی که به سر انداخته ، بیرون ریخته است . ناخنهای دست ، رژ لب و سایه چشمی که زده ، همه به رنگ مانتوی او یعنی ، خردلی اند .
از قیافه او تابلویی شکل گرفته است که هر کس وارد پاساژ میشود و یا از پاساژ خارج میگردد باید اول نگاهی به سر تا پای او بیندازد و یا حتی دقایقی به بهانهی برشهای نازک مقوایی که از قبل در عطر خیسانده شده است و او آنها را به عنوان تبلیغ به مشتریان میدهد ، کمی هم با او گپ بزند و در آخر هم خنده ای بین آنها رد و بدل شود .
خانم و آقایی با بچه اشان وارد پاساژ میشوند . او بریدهی عطری مقوا را به طرف آقا میگیرد . مرد نگاهی به او میاندازد ، ابروهایش را در هم میکشد و بدون آنکه نمونه تبلیغی را از دست دختر بگیرد بی اعتنا دست دخترش را میکشد و عبور میکنند .
جوانی که از قبل دختر را زیر نظر دارد به او نزدیک میشود .جوان بی مهابا به چهرهی دختر چشم میدوزد .
دختر بریده کاغذ عطری را به پسر میدهد و پسر در حالیکه با دست مقوا را میگیرد همچنان محو تماشای صورت دختر است .
چون با آنان فاصله دارم صحبتهای پسر را نمیشنوم فقط عکس العمل دختر را میتوانم ببینم که او پس از حرفهای پسر لبخند می زند من به بیرون کیوسک میآیم و مجلات و روزنامه هایی را که مشتریان به هم ریخته اند ، مرتب میکنم . مطلب زیبایی در صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی از شهید مطهری که امروز سالگرد شهادت اوست نظرم را جلب میکند .
شرافت زن اقتضا میکند هنگامی که از خانه بیرون میرود متین و سنگین و باوقار باشد ، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد ، زباندار لباس نپوشد ، زباندار راه نرود ، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد.
سری تکان میدهم و دوباره نگاهم به همان پسر و دختر میافتد . پسر کارتی از جیبش بیرون میآورد و به دختر میدهد و لبخندهای هر دو آنها چاشنی جدا شدن پسر میشود .
نوشته : احمد یوسفی
۹۴/۰۲/۱۲