یکی از فلسفههای زهد ایثار است. «أثرة» و «ایثار» هر دو از یک ریشهاند.
«اثرة» یعنی خود را و منافع خود را بر دیگران مقدم داشتن، و به عبارت دیگر همه چیز را به خود اختصاص دادن و دیگران را محروم ساختن. اما ایثار یعنی دیگران را بر خویش مقدم داشتن و خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن.
زاهد از آن جهت ساده و بیتکلف و در کمال قناعت زندگی میکند و بر خود تنگ میگیرد که دیگران را به آسایش برساند. او آنچه دارد به نیازمندان میبخشد، زیرا قلب حساس و دل دردآشنای او آنگاه به نعمتهای جهان دست مییازد که انسان نیازمندی نباشد. او از اینکه نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش
از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیربنای اصلی آن محبت است . از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی بوده است . آنجا که در سخن رسول اکرم جمله « علی و شیعته هم الفائزون » را میشنویم ، گروهی را در گرد علی میبینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او میباشند . از اینرو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است . تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است . عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد . تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است .علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری میساخت و آنها را تازیانه میزد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را میبرید بازهم از او رو بر نمیتافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمیشد . او خود میفرماید : « لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی ان یبغضنی ما ابغضنی ، ولو صببت الدنیا بجماتها علی المنافق علی ان یحبنی ما أحبنی ، و ذلک انه قضی فانقضی علی لسان النبی الامی انه قال : یا علی لا یبغضک مؤمن ، و لا یحبک منافق »
علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند ، خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود . کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود . هم اندیشهای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار . کمال جسم و کمال روح را توأم داشت . شب ، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز ، در متن اجتماع فعالیت میکرد . روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگیهای او را میدید و گوشهایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را میشنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانهاش را میدید و گوش آسمان مناجاتهای عاشقانهاش را میشنید . هم مفتی بود و هم حکیم . هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی . هم زاهد بود و هم سرباز . هم قاضی بود و هم کارگر . هم خطیب بود و هم نویسنده . بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه زیبائیهایش . ([جاذبه و دافعه علی (ع) ص12]
مشکلترین مبارزهها مبارزه با نفاق است که مبارزه با زیرکهایی است که احمقها را وسیله قرار میدهند. این پیکار از پیکار با کفر به مراتب مشکلتر است زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بیپرده است و اما مبارزه با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است. نفاق دو رو دارد: یک رو ظاهر که اسلام است و مسلمانی و یک رو باطن که کفر است و شیطنت، و درک آن برای تودهها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است و لذا مبارزه با نفاقها غالباً به شکست برخورده است زیرا تودهها شعاع درکشان از سرحد ظاهر نمیگذرد و نهفته را روشن نمیسازد و آنقدر بُرد ندارد که تا اعماق باطنها نفوذ کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در نامهای که برای محمد بن ابی بکر نوشت میگوید:
وَ لَقَدْ قالَ لی رَسولُ اللَّهِ: انّی لا اخافُ عَلی امَّتی مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِکاً، امَّا الْمُؤْمِنُ فَیمْنَعُهُ اللَّهُ بِایمانِهِ وَ امَّا الْمُشْرِک فَیقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکهِ، وَ لکنّی اخافُ عَلَیکمْ کلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ، یقولُ ما تَعْرِفونَ وَ یفْعَلُ
جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص:157
ما تُنْکرونَ «1».
پیغمبر به من گفت: من بر امتم از مؤمن و مشرک نمیترسم، زیرا مؤمن را خداوند به سبب ایمانش باز میدارد و مشرک را به خاطر شرکش خوار میکند، ولکن بر شما از هر منافق دلِ دانا زبان میترسم که آنچه را میپسندید میگوید و آنچه را ناشایسته میدانید میکند.
در اینجا رسول اللَّه از ناحیه نفاق و منافق اعلام خطر میکند، زیرا عامه امت، بی خبر و ناآگاهند و از ظاهرها فریب میخورند «2»
______________________________
ما شیعیان باید اعتراف کنیم که بیش از دیگران درباره کسی که افتخار نام پیروی او را داریم ظلم و لااقل کوتاهی کردهایم. اساساً کوتاهیهای ما ظلم است. مانخواسته و یا نتوانستهایم علی را بشناسیم. بیشتر مساعی ما درباره تنصیصات رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام و سبّ و شتم کسانی کهاین نصوص را نادیده گرفتهاند بوده است، نه درباره شخصیت عینی مولا علی. غافل از این که این مشکی که عطار الهی بحق معرّف اوست خود بوی دلاویزیدارد و بیش از هر چیز لازم است مشامها را با این بوی خوش آشنا کرد، یعنی باید آشنا بود و آشنا کرد. معرفی عطار الهی به این منظور بوده که مردم با بوی
خوش آن آشنا شوند، نه اینکه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خویش را صرف بحث در معرفی وی کنند نه آشنایی با او.
آیا اگر نهج البلاغه از دیگران میبود با او همین گونه رفتار میشد؟ کشور ایران کانون شیعیان علی علیه السلام است و مردم ایران فارسی زباناند. شما نگاهی بهشرحها و ترجمههای فارسی نهج البلاغه بیفکنید و آنگاه در باره کارنامه خودمان قضاوت کنید.